جوان آنلاین: توی مترو نشسته بودم. همهمه زیاد بود و هرکسی داشت حضوری یا تلفنی از سال نو میگفت. یکی داشت با طلکبارش بلند بلند حرف میزد که آقا جان شب عید است تو رو خدا تسویه کن. آن یکی میگفت دیگر جنس نمیدهیم. پرونده مالی امسال را بستهایم. آن یکی داشت به تکتک مشتریهایش زنگ میزد که قسطهایشان را هرچه زودتر بپردازند. آن طرفتر توی خیابان، صف بلندی از مردم درست شده بود که میخواستند ارزاق شب عید را تهیه کنند. نه فقط اوضاع آن فروشگاه که همهجا همین بود. دلم میخواست بدانم چه رازی در این سال جدید است که همه را به تکاپو وامیدارد؟ همه یک سال دویدهاند، با همه شب بیداریها، تلاش و همتشان کار کردهاند و حالا میخواهند همهچیز را نو کنند. فقط هم لباس و کفش نو نیست. بازار لوازم دست دوم توی بازار مجازی داغ میشود. هر کس هرچیز به درد نخور یا بلااستفاده دارد آن را برای فروش میگذارد، بلکه یکی ان را انتخاب کند و پولی دستش را بگیرد. بازار لوازم خانه داغ میشود. همه به تکاپو برای خرید میافتند و سراغ هر محصولی میروی باید توی صف انتطار برای تحوبل بمانی.
تا جایی که من میدانم طبیعت زنده میشود. برای جشن گرفتن این حیات دوباره روح و جان تازه لازم است نه وسایل نو. آیا کسی برای زنده بودن و فرصت یک سال نفس کشیدن دوباره خوشحال است یا برایش شده عذابی بزرگ که فقط بخرد و بپوشد و از بقیه عقب نیفتد؟
همه با هر آنچه اندوخته دارند هر چه در آوردهاند توی خریدهای عید و سفرهای بعد از عید خرج میکنند. نیمه دوم فروردین و اول اردیبهشت که از راه میرسد، جیبها دوباره خالی است و همه از بیپولی مینالند. کاش وقتی جیکجیک مستونمون بود فکر زمستون هم میکردیم. فکر اینکه اردیبهشت خیلی جاها میشود بهشت. تازه دشتها جان میگیرند و ایران میشود سراسر زیبایی و شکوه. آن وقت میشود با پولهایی که در سفر نورزو هدر دادهایم، با یک کوله و یک خانواده صمیمی دل به جاده بزنیم و از نو شدن طبیعت که حالا در اردیبهشت به ثمر نشسته، لذت ببریم.
کاش یادمان بماند موقع سال تحویل آنقدر که فکر نو شدن جیب و پیداکردن اسکناسهای تانخورده هستیم، فکر و باورهایمان را هم نو کنیم. همانطور که آرام و قرار نداریم تا یک وجب خاک برای سال جدید نماند و همه جا را تا آخرین لحظه برق میاندازیم، افکار و اعتقادمان را بتکانیم و هرچه چیزهای زشت و نازیباست دور بریزیم. هرچه بدون استفاده است و ما هر سال آن فکرها و کینهها را با خودمان به سال جدید میکشانیم، با شجاعت برداریم و دور بریزیم. نه کینه ماندنی است نه خشم و نه حس تلافیجویانه. فقط بارمان سنگین میشود. هر سال با همان باورها و عادتهای غلط سر سفره هفتسین مینشینیم و با همان باورها به سال بعد میرویم. یادمان میماند سکه و سرکه را کنار هم نگذاریم، چون باعث محبوسشدن برکت میشود، ولی خودمان را با اسراف محبوس میکنیم. یادمان نمیرود اسکناس تانخورده لای قرآن بگذاریم و عیدی بدهیم، ولی بعضیمان سال تا سال قرآن را برای آگاه شدن باز نمیکنیم. سبزه میگذاریم، ولی خودمان با طبیعت و جاندارهایش بیرحمیم.
کاش امسال نو شدن طبیعت مساوی باشد با نو شدن خودمان. عادتهای درست و راهگشا به لیست سبک زندگی اضافه کنیم. توی سبک غذاییمان تغییر بدهیم. تمرین کنیم یک عادت بد را ترک کنیم. مثلاً برای همیشه خوردن قند را فراموش کنیم یا غذاها را با روغن کمتر طبخ کنیم. تصمیم بگیریم به اندازه توان و وقتی که داریم فکر ورزش باشیم. یکی در حد باشگاه و یکیمان فقط پیادهروی نیم ساعته، ولی هر روز. یا عادت کنیم آخر هر ماه، هرچه باعث آزار و دلخوریمان شده، پاک کنیم و کلید بهروزرسانی را فشار بدهیم.
کاش امسال روی موفقیت تمرکز کنیم. نه آن شعارهای دهان پرکنی که صفحههای روانشناسی زرد به اسم پکیج موفقیت به خورد مردم میدهند. موفقیتی که با تلاش و استمرار به دست میآید. بیایید امسال کمی سحرخیز باشیم، کمی فقط کمی از فرصتی که برای چرخیدن بیهوده توی فضای مجازی صرف میکنیم، برای توسعه فردی خودمان وقت بگذاریم. به یاد بیاوریم تمام آنچه هر روز در صفحههای مجازی دیدیم و به به کردیم هیچ کدام به کارمان نیامد. زندگی و حرفهای زیبای هیچ بلاگری نتوانست زندگی ما را بهتر کند. دانستیم شعارها و جملههای انگیزشی زیبا که هر صبح دیدیم دردی از عمرمان دوا نمیکند و با حلواحلوا گفتن دهانمان شیرین نمیشود. باید یا علی گفت و برخاست. باید تلاش کرد، باید موهبت زندگی را هر چقدر هم سخت، قدر دانست و از هر نفسش استفاده کرد.
بیایید امسال را با شعور اجتماعی آغاز کنیم. به اعتقادات و باورهای هم احترام بگذاریم و سال بعد همین جا از موفقیتها بگوییم و چراغ امیدی که هنوز روشن است.